ویل تایل، یک کارمند سخت کوش، از حوادث حمل و نقل ناراضی بود. رئیسش به او پیشنهاد کرد که برای برداشتن وسایل مناسب به خانه اش برود. همسر رئیسش، هارلی کینگ، را با استفاده از ویبراتور پیدا کرد. او به آن ملحق شد و منجر به یک برخورد بین نژادی داغ با لعنتی صورت و لعنتی الاغ شد.