یک بچه کلمبیایی خشمگین، دختر کارمند من، از فرصت استفاده می کند تا من را در حالی که مادرش اشغال شده است، اغوا کند.جذابیت بی گناه او جای خود را به میل سیری ناپذیر می دهد و دارایی های طبیعی خود را آشکار می کند.برخورد شدید ما به یک آزادی اولیه ختم می شود و او را به نفس نفس می اندازد.